ای کاش خدا با بندگانش مهربانتر بود

از صبح کلی خنده و بعدشم با دوس جونم نمایشگاه مجسمه سازی و چقدر قشنگ بودن

چقد زحمت کشیده بودن٬ چقدر هنر قشنگه٬دوس جونمو دوس دارم٬ آرومه٬ بهم آرامش می ده٬ دوسش دارم٬ شایدم یه روزی اونو دوس نداشتم دیگه٬ ولی الان دوسش دارم٬ شاید مث بچه ها می مونم٬ زود بدی های یکی از دلم می ره٬ خیلی زود می بخشم٬ شاید چون ارزششو نداره٬ شاید دلیلش اینه که چیزای با ارزشی رو از دست دادم و حالا احساس می کنم بعضی چیزارو باید با تمام وجود نگهشون داشت٬ دیشبو دوس داشتم٬ با اینکه یه خورده تو ۲ماه گذشته از جو اینجوری فاصله داشتم ولی خوب بود٬ خیلی خوب بود٬ دلم واسه مل مل خانوم تنگ شده بود

یه امروز داشتم فکر می کردم چقدر خوبه که مامی می خنده٬ راضیه و خوشحاله٬ توی دلم کلی ذوق بود٬ ولی وقتی برگشتم خونه دیدم که ناراحته٬یه سری آدم بی فکر گنجیشک مغز به  خودشون اجازه می دن هر غلطی بکنن٬ چقدر ما صاف و صادق باهاشون بودیم ولی اونا تا تونستن اذیت کردن٬ حالم ازشون بهم می خوره

به موقش حسابشونو می رسم٬ هنوز باید صبر کرد٬ شب دراز است و قلندر بیدار٬ باید فکر کنم ٬ باید یه جور حساب شده حالشونو گرفت٬ پیدا می کنم

همه از روزای تعطیلشون لذت می برن ولی من باید  اون روزارو بدترین روزا بدونم

چقدر الان دلم رانندگی با سرعت بالا می خواد٬ اینقدر با سرعت که هیچی نفهمم٬ عصبانیم٬ ناراحتم٬ دلم گرفته٬ همش می خوام تنها بمونم٬ حالمم خوب نیس٬ فکر کنم دارم مریض می شم٬ یعنی شدم٬ امیدوارم خیلی بد نشه٬ کلی کار دارم٬ از خونه موندن هم خوشم نمی آد

ای کاش خدا زین تلخکامی های بی حاصل بس می کرد

ووووووواااااااااااااااااااااااای

عجب روزیه٬ صبح که کلی بارون اومد الانم آفتاب زده کلی من دلم شاد شده٬ دوس جونمم رفت امروز تا آخر هفته که برگرده٬ آخی٬ فکر کنم تو این چند روزی که بود خیلی اذیتشم کردم٬ کلی غر+کلی عقشولانه+اذیت٬ چه شود؟؟!!!!!!

بالاخره باید تلافی کنم دی٬ فقط یه آخر هفته هستش همه رو باید تو همون چند روز نشون بدم

چقدرم که از عقشولانه در کردن لذت می بره٬ خلاصه اینکه دی آخر هفته هم تفلکه مل مل خانومه٬ امیدوارم که بتونم برم٬ خیلی وقته ندیدمش٬ دلم تنگولیده٬

چقدر فاز می شه گرفت از هوای پائیزی و آفتاب بعد از بارون و آهنگهمایون شجریان که در حال کار کردن توی شرکت از همشون لذت ببری

کاش روزا اینقد زود تموم نمی شد٬ حوصلم سر می ره٬ آدم همش دوس داره بخوابه٬ صبح که به زور بیدار شدم

 

بارون اگه نباره

وای باران باران شیشه پنجره را باران شست٬ از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست

عجب هواییه٬ دلم می خواد برم شمال٬ دلم می خواد این هوا اینقدر دچار افسردگی نکنه منو٬ چه روزاییه٬ امروز بعد از ۲روز تعطیلی خیلی سر کار می چسبه٬

این هفته خیلی خوب بود٬دوس جونم بودش٬ دی هم اینکه خیلی حالم بهتره٬ یعنی شاید اوضاع اونجوری که باید نیستش ولی من خوبم٬ روحیه ام  خوبه٬ اذیتم نمی کنه

عجب روزایی رو گذروندم٬ مل مل خانوم بهم گفته بود که خوب می شم ولی اون موقع تصورش دور بود ولی الان .....

بدتر از همه تو این روزا حال و اوضاع مامی خانومه٬ خیلی گرفته س٬ دیدنش اونجوری همه ی غمای عالمو می ریزه تو دل آدم٬ امیدوارم زودتر خوب بشه اوضاع و اونم از این حال دربیاد

بازم بارون٬ بارون٬ داره دی سیل را می افته٬ هوا خیلی ۲نفرس٬ ولی همیشه توی هوای ۲نفره باید تنها باشی تا حسرت بخوری(:d) خب دیگه اینجوریه روزگار

آسمون ابریه اما دیگه بارون نمی آد٬ صدای چیک چیک بارون توی ناودون نمی آد٬ اون که من دوسش دارم از خونه بیرون نمی آد٬ نمی آد تا بدونه جای خالیش تو خونه واسه من یه زندونه٬ دیگه اون دوس نداره واسه من گل بیاره روی موهام بذاره.....................