بعد از یه مدت خیلی طولانی که اینجا هیچی ننوشته بودم باز شروع کردم٬ اینجا رو خیلی دوس داشتم٬ الان سر کار با بی حوصله گیه زیاد دارم کارامو انجام می دم٬ کارای یه پروژه ی مسخره که معلوم نیس آخرش به کجا ختم می شه٬ شاید اگه ایتالیایی ها شروع نکرده بودن الان اهههههه
بی خیال
رفتم یه سر پیش آیدین٬ اینجا یه جوریه ٬ حوصله ی هیچ آدمی رو ندارم٬ هر از گاهی می رم پایین
نمی دونم شاید آخرش یه حرفی در بیارن٬ ولی مهم نیس٬
حوصلم سر رفته٬ بازم امروز بچه ها داشتن ابراز وجود می کردن٬ یکی از دوستان که به نظرم خیلی صاحب نظر می آد٬ همچنین به نظر آیدین
آیدین بی شعور می گفت زنیکه چلاق٬ آدم بشو نیس این پسره٬ از هر کی خوشش نیاد یه اسمی روش می ذاره
حالا دیگه حوصله ندارم بنویسم