من دیگه غر نمی زنم که از این همکارم خوشم نمی آد٬ دیگه غر نمی زنم که جو اتاقمون خراب شده٬ دیگه نمی گم که تحمل این جا رو ندارم٬ فقط خدا رو شکر می کنم که ارتباطی با این همکار بی جنبه ندارم٬ خیلی بده آدم زبون نفهم باشه٬ سر چیزای مسخره اینقد جر و بحث کنه٬ با همه اینجوریه٬چه کسی جواب سر بالا بهش بده٬ چه منکه اینجوری باهاش خوب بودم٬واسش فرقی نمی کنه٬ خیلی بده اینجوری اشه آدم٬ همیشه تنها می مونه٬به راحتی به دیگران توهین می کنه٬ همه رو تحقیر می کنه٬ خیلی جالبه با اینکه تنهاس و احساس می کنه تلاشی برای بهتر شدن هم نمی کنه و ایراد رو از دیگران می دونه
وای٬ خسته شدم٬ خیلی سخته با آدمی که حداقل روزی ۱۰ ساعت ور دلته و کلیم رو اعصابت راه میره سر کنی٬ دیگه امروز از کوره در رفتم٬ خسته شدم٬ پکیدم٬ موجود حال بهم زنیه٬ فکر می کنه دیگه آخر همه چیه٬ هیچکس بهتر از اون نیس٬ اندازه صد تا کنیز کفگیر خورده غر می زنه
جدا دیگه نمی تونستم تحملش کنم٬ اگه روزای دیگه هم دعوا نمی شه چون مدیرم نمی ذاره٬ وگرنه کلی رو اعصابه٬ آدمی که ذهنش باز نباشه و فکر کنه که چیزایی رو که بلده فقط واسه خودش نگه داره کلی عقب می مونه٬ پیشرفتی که من توی این چند ماه داشتمو اگه اون می خواست داشته باشه تا حالا همه شرکتای تجاری دنیا می شناختنش
مردک همنچین حرف می زد انگار که ویزای آمریکاش به خاطر کاری که من کردم داره لغو می شه٬ چقدر آدم باید خودشو دست بالا نگه داره٬ از طبلای تو خالی حالم بهم می خوره٬ مثه بوف کور می مونه اسم خودشو گذاشته
اینو بگم که حالت تهوع دارم و دیگه محلشون نمی ذارم٬ حالا ببینن٬ خدا رو شکر که من با اون ارتباطی نداره زیاد کارم وگرنه بد بخت بودم
یعنی اون بدبخت بود چون دیگه دهنمو وا می کردم هر چی به زبونم می یومد می گفتم