وای

نمی دونم٬ شاید عاشق شدم شایدم یه حس زودگذر مثل یه بارون تند٬ کاش یکی بود که کمکم می کرد ولی نمنی دونم چیکار کنم٬ امیدوارم خدا تنهام نذاره و کمکم کنه٬ بعد از اون روزای خیلی سخت جدایی از جیگو شاید دوست داشتن واسم خیلی ترسناک باشه٬ توی دلم دوسش دارم ولی باید حسابی فکر کنم٬ دوس جونمم که نمی دونم والا٬ یه جوری رفتار می کنه٬ من خودمم خیلی خوب نیستم ولی اونم خیلی بهم توجه نمی کنه٬ کاش می تونستم با خودم کنار بیام٬ الان تقریبا از صبح هی بهش مسیج زدم ولی جواب نداده٬ احتمالا خواب بوده یا نمی خواسته جوابمو بده٬ نمی دونم٬ من چیزی کم ندارم واسه بودن با اون ولی سر کردن و دوس داشتن این شخص هم کار راحتی نیس٬ نمیدونم٬ کار راحتی نیس٬ حالا دیگه باید یه تصمیمی بگیرم٬ البته یه کم باید صبور بود و عجله نکرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد