hey you,fuck all of you, bastard

روزگار سختیه٬ من که سخت نمی گیرم واسم اینجوریه دیگه بیچاره اونایی که کلی هم سخت می گیرند٬

خدا کنه زودتر مشکلات مامی حل بشه٬ غصه های منم حل می شه٬ با اینکه خودم کلی بدبختی دارم ولی ناراحتیه مامی تنها چیزیه که اذیتم می کنه٬

دوس جونم باز امروز رفت٬ این آخریم هفته ایه که نیستش٬ دوسش دارم٬ خیلی آرومه٬ ولی مثل همه ی آدما می مونه٬ جالبه که اوایل زیاد دوسش نداشتم یعنی اصلا علاقه ای در بین نبود٬ حرفاش حتی اذیتم می کرد ولی بعد خوب شد٬ یعنی منم خب حال و روز خوشی نداشتم٬ الان دوسش دارم٬ با اینکه هیچی از ناراحتیامو بهش نمی گم٬ با اینکه وقتی باهاش حرف می زنم فقط سعی می کنم خوب باشم٬ غر نزنم٬ الکی بداخلاقی نکنم٬ اون تحملش زیاد نیس٬ تازه حوصلشم زود سر می ره٬ مثل خودم

هر کسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد ...................

سعیمو کردم دوس جونم اینجوری نشه امیدوارم که به خیر بگذره٬

یه زمانی کسی بود که دلم فقط به دیدنش٬ به بودنش ازش انتظاری نداشتم٬ ولی اون کلی واسه خودش خودخواه و پر توقع بود

خیلی بهش محبت کردم ولی اون قدر هیچکدومشو ندونست٬ ولی حالا دوسش ندارم٬ به قول نویسنده ی خوبی که آرومم کرد میگه نه هیچ انسانی دوس توست و نه دشمن تو٬ بلکه هر انسان معلم توست

در‌س خوبی بهم داد٬ شاید زندگیمو داغون کرد ولی نتونست احساسمو و اون حسی که اطرافیانمو دوس دارم با تمام وجودم ازم بگیره

اینقدر گند زده بود که حتی حرفی واسه گفتن نداشت٬ حتی از اون همه ادعا خبری نبود٬ ان به من فهموند که خیلی از آدما طبل تو خالین و نذارم ظاهر کسی منو وادار به برداشت غلط بکنه

نمی دونم چرا هیچوقت دوس نداشتم تو زندگیم به کسی اعتماد کنم٬ نمی دونم کی این دونه ی بی اعتمادی رو تو مخ من کاشت٬ خلاصه این حال و روز ماست٬ با بدبختی خو گرفته ولی به زودی زود با اون هم متارکه می کنه تا چشم همه ی اونایی که نمی تونن ببینن در بیاد٬ همونایی که حال و روز الان ما خوشحالشون می کنه٬ بخیلای داغون٬ یه مشت کوته فکر نفهم٬ بالاخره بیلاخ روزگار به سمت اونا می چرخه٬ وایسن ببینن که کی این اتفاق می افته

نظرات 1 + ارسال نظر
بهشت شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:56 ب.ظ http://nochagh.blogsky.com

جالبه.حیف که عنصر اعتماد در تو آسیب دید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد